او مترسکی بود

.. در شالیزار زور و درد

. …

خون می‌چکید.. ..

از زیر پوشال‌هایش…. .

و فکر کردیم..

…که خون جگر است و عاشقی.

.. و او سال‌ها بود… .

که به گرگ نمی‌ماند.

او مترسکی بود

.. در شالیزار زور و درد

. …

خون می‌چکید.. ..

از زیر پوشال‌هایش…. .

و  فکر کردیم..

…که خون جگر است و عاشقی.

.. و او سال‌ها بود… .

.که به گرگ نمی‌ماند… …

. با تکه‌های خون‌آلود بره‌ها… .

… . زیر آن پوشال‌های دروغین…

.. و او.. .

.  عشق را …. .

. … تف کرده بود!!!!!

… …

. با تکه‌های خون‌آلود بره‌ها… .

… . زیر آن پوشال‌های دروغین…

.. و او.. .

.  عشق را …. .

. … تف کرده بود!!!!!


آرزو مجتهدزاده فرد…

«سنجاقک صورتی»…

۱۳۹۶