«کاش باز آید پرستو نغمه خوان»

— برگرفته از شعر پروین دولت آبادی —

باد سرد آرام بر ایران گذشت

سبزه‌زاران رفته رفته زرد گشت

تک درخت پارس داد از کف سه رنگ

زرد شد آن بیرق خوب و قشنگ

اعتماد ما به رقص ظلم ریخت

رشته‌های عدل و داد از هم گسیخت

رود و دریا خشک شد بی‌آب شد

مردم ایران زمین در خواب شد

کرد ظالم بی‌گنه در زیر خاک

کرد کوته دست ما از تابناک

تا به کی فصل خزانم می‌رود؟

بار دیگر کی بهاران می‌شود؟

از زمین خشک کی روید گیاه ؟!

رودهای خشک کی افتد به راه؟!

برگ نو کی آورد این نارون ؟!

چونکه خشکیده زمین‌های کهن !

روزهای خوش چرا حسرت شده؟!

سرزمین من شده ماتمکده

جنگ آب و جنگ نان و جنگ سرد

گشته دشمن مرد با زن، زن به مرد

دست‌ها بالا همه شاید دعا!!!!

باز پس گیرد همه  اموال ما

 خشک و بی آبند هر دریاچه‌ای

سد بسازد هر خر و هر نوچه‌ای

بی‌هنر ها کارها گیرند دست

هر کجا هرچیز شد پایین و پست

در زمستان قوت مردم نور بود

چشم مردم بر ستم‌ها کور بود

چون همه خوشحال روز فرودین

در پسِ آن، روزِ بد کرده کمین

در هیاهوی بهار و سال نو

دلخوشی پسرو، فلاکت پیشرو

ناگهان سیلی خروشان شد پدید

سال‌ها بودش کسی طغیان ندید

چشمه جوشید آب خشکی را بخورد

لاجرم دروازه قرآن را ببرد

کرد سیلان زنده‌ها در زیر آب

برد عمر عده‌ای مردم به خواب

سفره های هفت سین با سینِ هشت

شد مزین، دورِ گردون تیره گشت

پشت بام خانه‌ها پرآب شد

کوی و برزن خرگه سیلاب شد

ای پرستو حال و روزم را ببین

از چه این شد حال در ایران زمین

گل نمی خندد چرا در این دیار

بوی خوش رفته ز گلزار بهار

 ذکر و یاد و نام با ورد و دعا

خوش نمی‌سازد دگر احوال ما 

کاش هر کس را به جای چشم و گوش

بود اندک ذره‌ای از عقل و هوش

کاش می‌شد جایگاه هر کسی،

پُر نمی‌شد با خز و خار و خسی

کاشکی می‌شد به جز پُست و مقام

فکرها می‌شد پُر از عَهد و دوام

ای پرستو کاش آدم می‌شدیم

وز دروغ و حیله‌ها  کم می‌شدیم

کاش دزدی و دغل می‌بست رخت

تا کشاند مکر را پایین  ز تخت  

ای پرستو باز هم دارم سخن

 تا که برگ نو دهد این نارون

تا که پروین گوید از شاخ و چمن

 سبز گردد شاخساران کهن

تا که گل خندد سر گل بوته‌ها

کاش بوی خوش بگیرد باغ را

ای پرستو نغمه خوانی یاد توست؟!

یا که دیگر آشیانی یاد توست؟!

کاش گل خندد دگر در این زمین

بوی خوش بازآورد روز مهین

کاش بازآید پرستو نغمه‌خوان

کاشکی سازد در اینجا آشیان


آرزو مجتهدزاده فرد